مبانی تحقق پیشرفت در منظومه فکری رهبری
رهبر فرزانهی انقلاب هوشیارانه نوع «توسعه تک بعدی » یعنی توسعه صرفا مادی و سکولار را برنمیتابند و در مقابل آن، مفهوم «پیشرفت» را مطرح میکنند؛ پیشرفتی همهجانبه و جامع که همهی شئون جامعه، اعم از مباحث فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی را در بر گیرد و اخلاق و معنویت آن برگرفته از فطرت توحیدی انسان باشد. برای این منظور نیز ایشان در تبیین عبارت «پیشرفت» میفرمایند: «اولاً کلمهی پیشرفت را ما با دقت انتخاب کردیم؛ تعمداً نخواستیم کلمهی توسعه را به کار ببریم. علت این است که کلمهی توسعه یک بار ارزشی و معنایی دارد؛ التزاماتی با خودش همراه دارد که احیاناً ما با آن التزامات همراه نیستیم، موافق نیستیم. ما نمیخواهیم یک اصطلاح جاافتادهی متعارف جهانی را که معنای خاصی را از آن میفهمند، بیاوریم داخل مجموعهی کار خودمان بکنیم. ما مفهومی را که مورد نظر خودمان است مطرح و عرضه میکنیم؛ این مفهوم عبارت است از پیشرفت.»[ اولین نشست اندیشههای راهبردی، 10 آذر 1389.]
چرایی ضرورت پیشرفت با مفهوم اسلامی
تأکید بر استفاده از واژهی «پیشرفت» با مفهوم اسلامی - ایرانی در لسان رهبر معظم انقلاب به خاطر جلوگیری از افتادن الگوی پیشرفت در پارادایم توسعه است و لذا ایشان دربارهی ضرورت آن میفرمایند:«چرا لزوم این کار را باید بیان کرد؟ خیلی ساده است؛ به خاطر اینکه امروز در چشم بسیاری از نخبگان ما، بسیاری از کارگزاران ما، مدل پیشرفت صرفاً مدلهای غربی است؛ توسعه و پیشرفت را باید از روی مدلهایی که غربیها برای ما درست کردهاند دنبال و تعقیب کنیم. امروز در چشم کارگزارانِ ما این است و این چیز خطرناکی است؛ چیز غلطی است؛ هم غلط است، خطاست، هم خطرناک است... آنچه که موجب میشود ما الگوی غربی را برای پیشرفت جامعهی خودمان ناکافی بدانیم در درجهی اول این است که نگاه جامعهی غربی و فلسفههای غربی به انسان ـ البته فلسفههای غربی مختلفاند، اما برآیند همهی آنها این استـ با نگاه اسلام به انسان، به کلی متفاوت است؛ یک تفاوت بنیانی و ریشهای دارد. لذا پیشرفت، که برای انسان و به وسیلهی انسان است، در منطق فلسفهی غرب معنای دیگری پیدا میکند، تا در منطق اسلام؛ پیشرفت از نظر غرب پیشرفت مادی است... پیشرفت وقتی مادی شد، معنایش این است که اخلاق و معنویت را میشود در راه چنین پیشرفتی قربانی کرد. یک ملت به پیشرفت دست پیدا کند، ولی اخلاق و معنویت در او وجود نداشته باشد، اما از نظر اسلام پیشرفت این نیست. البته پیشرفت مادی مطلوب است، اما به عنوان وسیله. هدف، رشد و تعالی انسان است.»[ بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار دانشجویان دانشگاه فردوسی مشهد، 25 اردیبهشت 1386.]
معنویت و اخلاق مهمترین سرفصل شاخص های پیشرفت
بنابراین مهمترین سرفصل شاخصهای پیشرفت، که مقام معظم رهبری به حق بر آنها تأکید دارند، «معنویت» و «اخلاق» است. البته ایشان به علت جامعیت نگاهی که در رهبری نظام اسلامی دارند، در مقاطع مختلف به تناسب نیازهای جامعه، شاخصهای مختلف و زیادی را برای پیشرفت مطرح نمودهاند، ولی همهی آنها با محوریت تأمین یک نیاز اساسی بیان میشود و آن دمیدن «روح معنویت و دین» در تدوین الگوی پیشرفت است.
مقام معظم رهبری در مقاطع مختلف به تناسب نیازهای جامعه، شاخصهای مختلف و زیادی را برای پیشرفت مطرح نمودهاند اما مهمترین سرفصل شاخصهای پیشرفت، که به حق بر آنها تأکید دارند، «معنویت» و «اخلاق» است.
لذا معظمله در تبیین 4 عرصهی تدوین الگوی اسلامیـ ایرانی پیشرفت، بعد از تشریح عرصههای فکر، علم و زندگی، چهارمین عرصه را «معنویت» ذکر میکنند و در خصوص ضرورت آن در الگوی «پیشرفت» میفرمایند: «عرصهی چهارم که از همهی اینها مهمتر است و روح همهی اینهاست پیشرفت در عرصهی معنویت است. ما بایستی این الگو را جوری تنظیم کنیم که نتیجهی آن این باشد که جامعهی ایرانی ما به سمت معنویتِ بیشتر پیش برود. البته این در جای خود برای ما روشن است... اما باید برای همه روشن شود که معنویت نه با علم، نه با سیاست، نه با آزادی، نه با عرصههای دیگر، هیچ منافاتی ندارد؛ بلکه معنویت روح همهی اینهاست.»[ بیانات در نخستین نشست اندیشههای راهبردی با موضوع الگوی اسلامیـایرانی پیشرفت، آذرماه 1389.]
الزامات تحقق پیشرفت
1. تولید علم و لزوم تلاش برای عبور از مرزهای دانش
« خوشبختانه من میبینم در دانشگاهها تولید علم و لزوم عبور از مرزهای دانش به یک گفتمان عمومی تبدیل شده. این خیلی برای من خرسند کننده و نویدبخش است. باید اجرائی کنید. این پیشنهادهائی که این عزیزان من در زمینههای دانش و تحقیق و پژوهش و ایجاد مراکز و نخبهپروری و ارتباطات و غیره گفتند، همه در جهت همین مسئلهی تولید علم است. این بسیار باارزش است. این راه را باید دنبال کرد.»[ بیانات در دیدار استادان و دانشجویان کردستان 27/ 2/ 1388]
2. استفاده از راه های میان بر برای شتاب بیشتر در مسیر علم آموزی
« امروز سرعت پیشرفت ما خوب است؛ اما با توجه به عقبماندگیهای گذشته که کشور ما دارد، هر چه سرعتمان بیشتر باشد باز هم زیادی نیست. ما باید خیلی پیش برویم؛ از راههای میانبر استفاده کنیم؛ از شتابِ فراوان بهره ببریم؛ ما باید در همهی علوم تولید داشته باشیم.»، «البته منظورم فقط هم علوم طبیعی نیست؛ اهمیت علوم انسانی کمتر از آن نیست: جامعهشناسی، روانشناسی، فلسفه. نظریههای جامعهشناسی غرب، مثل قرآن برای بعضیها معتبر است؛ از قرآن هم معتبرتر! فلان جامعهشناس این جوری گفته؛ این دیگر برو برگرد ندارد! چرا؟! بنشینید فکر کنید؛ نظریهپردازی کنید؛ از موجودی این دانشها در دنیا استفاده کنیم؛ بر آن چیزی بیفزاییم و نقاط غلط آن را برملا کنیم. این از جملهی کارهائی است که جزو الزامات حتمی پیشرفت است»[بیانات در دیدار استادان و دانشجویان کردستان 27/ 2/ 1388]
3- خط شکنی علمی و عبور از مرزهای علم
« ما یک نکته را باید بگوییم: خطشکنی علمی و عبور از مرزهای علم همچنان در کشور ما، جدی نشده است. ما میخواهیم علما و دانشمندان ما، راههای میانبر را پیدا کنند؛ راههای کشف نشده را از این بینهایت مسیرهایی که در عالم طبیعت وجود دارد و بشر باید یکی پس از دیگری کشف بکند. ما میخواهیم راههای کشف نشده را کشف بکنیم. اینی که میتوانیم فلان ابزارِ فناوری را، فرض کنید سانتریفیوژرا برای کار هستهای، که دیگران قبل از ما، سالها پیش، پیدا کردند و تولید کردند و استفاده و بهرهبرداری کردند، خودمان بسازیم، البته کار بزرگی است که بدون کمک دیگران توانستهایم انجام بدهیم و نسلهای جدید آن را تولید کنیم، در این شکی نیست؛ اما این یک کار بکر نیست... اما من میگویم در زمینهی علم و فناوری، آن کاری را که ذهن بشر به آن دست نیافته است، آن را وجههی همت قرار بدهید و دنبال بکنید؛ این طوری است که ما خط مقدم علم را شکستهایم و یک قدم به جلو برداشتهایم.بیانات در دیدار استادان و اعضای هیئت علمی دانشگاهها 13/7/1385] »
3. لزوم توجه به رابطه سود و زیان در واردات و صادرات علم
«رابطهی بین کشورها در زمینهی علم باید رابطهی صادرات و واردات باشد؛ یعنی در آن تعادل و توازن وجود داشته باشد. همچنانیکه در باب مسائل اقتصادی و بازرگانی، اگر کشوری وارداتش بیشتر از صادراتش شد، ترازش منفی میشود و احساس غبن میکند، در زمینهی علم هم باید همین جور باشد. علم را وارد کنید، عیبی ندارد؛ اما حداقل به همان اندازه که وارد میکنید – یا بیشتر – صادر کنید. باید جریان دو طرفه باشد. والّا اگر شما دائماً ریزهخوار خوان علم دیگران باشید، این پیشرفت نیست. علم را بگیرید، طلب کنید، از دیگران فرا بگیرید؛ اما شما هم تولید کنید و به دیگران بدهید. مواظب باشید تراز بازرگانی شما در این جا هم منفی نباشد. متأسفانه در این یکی دو قرن شکوفائی علم در دنیا، تراز ما تراز منفی بوده».[بیانات در دیدار استادان و اعضای هیئت علمی دانشگاهها 13/7/1385]
4. پرهیز از غرب محوری
« از بیراههها باید ترسید. گاهی اوقات یک چیزها و راههائی را برای پیشرفت پیشنهاد میکنند که بیراهه است. یک نمونهاش را گفتم؛ مثل پیشرفتهای دورهی پهلوی که حقیقتاً بعضیاش توقف و بعضیاش پسرفت و سقوط بود – که حالا جای تفاصیلش در این جلسه نیست؛ چون وقت نیست – آن یک الگو بود که واقعاً بیراهه بود؛ به ظواهر دلخوش کردن، غربیها را معیار و ملاک قرار دادن و دنبال آنها حرکت کردن که نتیجهاش همین میشود که در آن پنجاه شصت سالِ شوم و سیاه در دوران پهلوی مشاهده شد.»[ بیانات در دیدار دانشجویان 7/7/1387]
5. پرهیز از یأس و نا امیدی و اطمینان و اعتماد به توانایی بومی
«یک نمونهی دیگر از این بیراههها، نمونههائی است که گاهی ممکن است در زمان ما هم پیدا بشود؛ باید توجه داشت. در این نمونهی دوم، اسمی از ظواهر آورده نمیشود، هویت ایرانی و اسلامی هم مثل آنچه که در آن شکل اول دیده میشد، نفی نمیشود؛ لیکن یک حالت نومیدی از تحرک و پیشرفت در این مسابقه در سیاستگذاران و سررشتهداران امور و سخنگویان جامعه مشاهده میشود. یعنی نگاهی که به غرب میکنند، یک نگاه به یک نقطهی والا و دستنیافتنی است، اسمش را هم میگذارند واقعبینی! میگویند آقا واقع قضیه چیست؛ امروز اینها از لحاظ علمی اینقدر جلویند، در زمینههای گوناگون این همه پیشرفت کردهاند؛ این همه نظریات مختلف در علوم انسانی، در زمینههای مسائل اجتماعی، مسائل سیاسی؛ این همه نظر، این همه فکر، این همه نظریهی نو، ابتکاری ارائه دادهاند؛ ما کِی میتوانیم به گرد اینها برسیم؟ یعنی یک چنین روحیهای در آنها وجود دارد. بارها در طول این سی سال، بنده خودم با افرادی از این قبیل مواجه بودم که چه با زبان صریح یا نیمه صریح یا با زبان حال، همین معنا را بیان میکردند که «آقا ما البته باید پیشرفت کنیم، اما دنبال اینها باید حرکت کنیم! ما که نمیتوانیم به گرد اینها برسیم، چه برسد به اینکه از اینها جلو بزنیم؛ چرا بیخود زحمت میدهید خودتان را؟». این هم یک بیراهه است»[بیانات در دیدار دانشجویان 7/7/1387]
6. لزوم استقلال در تعیین راه کار های علمی با مجاهدت علمی جوانانه و پیگیر و عدم اعتماد به نسخه های غربی و شرقی آن
«مسیرِ پیشرفت، مسیر غربی نیست، مسیر منسوخ و برافتادهی اردوگاه شرقِ قدیم هم نیست. بحرانهائی که در غرب اتفاق افتاده است، همه پیش روی ماست، میدانیم که این بحرانها گریبانگیر هر کشوری خواهد شد که از آن مسیر حرکت کند. پس ما بایستی مسیرِ مشخصِ ایرانی – اسلامی خودمان را در پیش بگیریم و این را با سرعت حرکت کنیم؛ با سرعت مناسب. راه حلی که بر اساس این مقدمات وجود دارد، این راه حل را شما باید پیدا کنید. شما باید به نتیجه برسید، به این استنتاج برسید، اما آنچه که من میتوانم به عنوان راهنمائی و راهبرد کلی به شما عرض کنم، تلاش و مجاهدت جوانانه و پیگیر است. شما که در دانشگاهید، فعالیت شما فعالیت دانشگاهی است؛ باید درس بخوانید، تحقیق کنید، به فکر نظریهسازی باشید. الگو گرفتن بی قید و شرط از نظریهپردازهای غربی و شیوهی ترجمهگرائی را غلط و خطرناک بدانید. »[بیانات در دیدار اساتید و دانشجویان دانشگاههای شیراز 14/2/1387]
انواع رویکردها نسبت به پیشرفت در ایران
سرآغاز نظرگاه رهبری در خصوص پیشرفت، نقد رویکردها و تئوریهای موجود است: دسته بندی و نقد رویکردهای موجود در داخل کشور و نقد تئوریها و مدلهای حاکم و مسلط بر جهان معاصر. از نظر رهبری، در ایران کنونی همه در برابر پیشرفت به عنوان یک آرمان مطلوب یک جور نیستند و یکطور فکر نمیکنند. افراد را از این جهت می توان در چند دسته جای داد:
غافلان
گروه اول کسانی هستنند که دچار غفلت و روزمرگیاند، سرشان گرم مسائل روزمره است و یادشان نمیآید که آرمانی هم وجود دارد این گروه چندان توجهی به مسائل پیشرفت و مبانی و الگوهای شکلدهندهی آن ندارند. در حقیقت میتوان گفت از نظر رهبری این دسته از افراد دغدغهی آرمانها و الگوهای نیل به آرمانها را ندارند. شاید بتوان گفت این دسته افراد بیشتر پیرو سایر افرادند و خودشان را با شرایط موجود سازگار میسازند.
وادادگان
این دسته از افراد دغدغه دارند اما مأیوس، غمگین و افسردهاند؛ نگاهشان بدبینانه است و میگویند نمیشود کاری کرد. از نظر آیتالله خامنهای، این دسته از خیر حیات طیبه میگذرند. اینها هم با اینکه دغدغه دارند و غافل نیستند، در نهایت به دام غفلت و روزمرگی میافتند. به نظر رهبری در بعضیها این احساس سطحی است اما در بعضیها هم این احساس عمیق است و تغییر دادن آن مشکل است.
مقلدان
رهبری، دستهی سوم را کسانی میداند که طالب توسعه و رشد و پیشرفت هستند اما راه آن را در تقلید مطلق از الگوهای غربی جستجو میکنند
خودباوران
در نهایت دستهی چهارم کسانی هستند که خود را باور دارند. رهبری معتقد است اینها فکر میکنند که در مجموعهی اندیشه و معرفت و دستورالعمل موجود در اختیار ملت ایران و یک جوان آگاه و بیدار ایرانی بهقدر کفایت برای رسیدن به آن الگو به شکل کامل راه وجود دارد مسئله و چالش اصلی در اینجا تعارضها و تصادمهائی است که بین مقلدان و خودباوران وجود دارد.
تبیین معیارهای پیشرفت
1 ـ فرا صنعتی شدن
جامعه پیشرفته و توسعه یافته از نظر ایشان جامعه ای است که از مرحله صنعتی اولیه و کارخانه های دودکشی پا را فراتر گذاشته و به مرحله ای بالاتر یعنی ورود به عرصه تکنولوژی های سطح بالا شده است .تکنولوژی هایی مثل نانو تکنولوژی تکنولوژی هسته ای تکنولوژی های مربوط به فناوری اطلاعات و هوا فضا و خلاصه هرگونه تکنولوژی که تعلقی به صنایع پایین دستی مثل کارخانه های دودکشی نداشته باشد.
2 ـ خودکفایی در نیازهای اساسی
جامعه
پیشرفته جامعه ای است که در نیازهای اساسی به خودکفایی رسیده باشد .
خودکفایی در نیازهای اساسی ضریب امنیت ملی را افزایش داده و نوعی احساس
آرامش روحی و روانی را برای مردم به ارمغان می آورد. و باعث نوعی نشاط و
امیدواری می گردد. البته اگر سرمایه ساختار نیروی انسانی امکان تبادل کالا
صادرات و عوامل دیگر وجود داشته باشد هر چه بر حوزه و دامنه خودکفایی
افزوده شود زمینه رونق اقتصادی و امنیت بیشتر را فراهم می آورد. به هر حال
در مدل فکری رهبری انقلاب اسلامی توسعه بدون ساماندهی و تحقق خودکفایی در
نیازهای اساسی توسعه ای غیرمدبرانه و آسیب پذیر خواهد بود. نیازمندی
کالاهای اساسی دست دشمنان را در اعمال فشار برای ایجاد نابسامانی در توسعه
کشور باز می گذارد.
3 ـ افزایش بهره وری
بهره
وری از تلفیق اثربخشی و کارآمدی حاصل می آید . اقدام بهره وری اقدامی است
که ما را به هدف برساند (اثربخشی داشته باشد) و رساندن به هدف با کمترین
هزینه به انجام رسد.بنابراین وقتی سخن از بهره وری به میان می آید منظور
این است که کارها را طوری تنظیم کنیم که با کمترین هزینه بهترین روش و
کوتاه ترین مسیر ما را به هدف برساند. شاخص بهره وری شاخص مهمی است که
رهبری انقلاب اسلامی آنرا به عنوان یکی از معیارهای جامعه توسعه یافته
درنظر گرفته اند.
4-ارتقای سطح سواد
وضعیت
علمی و مهارتی نیروی انسانی مهمترین شاخصه جامعه توسعه یافته است . مهمترین
سرمایه هر جامعه نیروی انسانی است برای تحقق توسعه پویا و مستمر آموزش رکن
اساسی است البته آموزشهای هدفمند و کاربردی که بتواند بستر لازم برای
توسعه را فراهم آورد. بنابراین اگر بخواهیم جامعه پیشرفته ای داشته باشیم
باید سطح سواد جامعه را افزایش دهیم .
5 ـ ارتقای خدمات رسانی به شهروندان
جامعه
ای توسعه یافته خواهد بود که سطح خدمات رسانی به شهروندان در سطح مطلوبی
باشد. هدف حکومت در اسلام خدمت رسانی به مردم است . بنابراین جامعه پیشرفته
اسلامی جامعه ای است که سطح این خدمات ارائه شده از یک حد استاندارد و
مطلوبیتی برخوردار باشد. چگونگی خدمات حمل و نقل خدمات امنیتی و قضایی
خدمات آموزشی درمانی ورزشی فرهنگی و انطباق این خدمات با معیارهای
استاندارد ابزار دیگری برای سنجش جامعه پیشرفته است . برای تحقق توسعه
موردنظر باید ابعاد گوناگون خدمات رسانی به شهروندان با ساماندهی و مدیریت
کارآمدی مناسب به سطح استانداردهای موردنظر برسد.
6 ـ افزایش امید به زندگی
جامعه
پیشرفته موردنظر رهبر انقلاب اسلامی جامعه ای است که به سبب توسعه در
ابعاد مختلف از قبیل وضعیت معیشت تغذیه بهداشت و درمان اشتغال و دستیابی به
سطوح بالای رفاه مادی و معنوی امید به زندگی بیشتر شده و متوسط طول عمر
مفید افزایش می یابد.
7 ـ رشد ارتباطات
ارتباطات
بستر تحقق توسعه و پیشرفت است . با سهولت ارتباطات چه ارتباطات مخابراتی و
چه ارتباطات جاده ای ریلی و هوایی زمینه تحرک اقتصادی را فراهم می آورد.
توسعه ارتباطات توسعه تبادل اقتصادی را میسر می کند. بنابراین بدون گسترش
ارتباطات امکان توسعه و پیشرفت وجود ندارد و به همین دلیل است که رهبر
انقلاب اسلامی رشد ارتباطات را یکی از شاخصه های اصلی توسعه می دانند.
8 ـ مبتنی شدن روند تحول بر عناصر اصلی هویت ملی و آرمانهای اساسی
ساماندهی
تحول و توسعه باید بر مبنای ارزشها و نگرشهای فکری و اصول اعتقادی استوار
باشد والا هرگونه مدل سازی توسعه مبتنی بر ارزشهای صرف غربی نمی تواند
ثمربخش باشد.
جمع بندی:
با توجه به قرار گرفتن در آستانه سال نو و افزایش خریدهای مردمی و گرمی بازار، در خصوص اینکه آیا حمایت از کالاهای ایرانی می تواند یکی از راهکارهای تحقق اقتصاد مقاومتی بوده و این اقدام تا چه اندازه با قاعده نفی سبیل (وَلَنْ یَجْعَلَ اللَّهُ لِلْکَافِرِینَ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ سَبِیلًا؛ خدا تا ابد اجازه نداده که کافران کمترین تسلطی بر مومنان داشته باشند) (آیه 141 سوره نساء)
اقتصاد مقاومتی، اقتصادی است که از
داخل قدرت داشته و تکان ها آن را اذیت نکند. گام نخست در اقتصادهای مهم
دنیا این است که کالاهای داخلی حمایت و پشتیبانی شوند، به طور مثال کشوری
همچون مالزی شاید تا چندین سال پیش کالاهای مرغوب و مناسبی تولید نمی کرد،
اما مردم این کشور به اندازه ای از تولیدات داخلی خود حمایت کردند تا
مقاومت لازم را پیدا کرده و توانستند به وضعیت مطلوبی دست یابند. بنابراین
اگر ما نیز بتوانیم تلاش کنیم و حداقل از خرید کالاهای داخلی که تفاوت
چندانی با نوع خارجی آن ندارد، صرف نظر نکنیم و آنها را در سبد کالای خود
بگنجانیم، گام بزرگی در راستای تحقق اقتصاد مقاومتی برداشته ایم. برای
نهادینه کردن این فرهنگ میان مردم دو راه وجود دارد؛ نخست آنکه همان طور که
اشاره شد حمایت خود را کنار نگذاریم. گاه دیده می شود برخی از
تولیدکنندگان که کالای خوبی نیز به بازار عرضه می کنند، اعتراف دارند که
مجبورند کالای خود را با مارک کشورهایی همچون ترکیه، فرانسه و ... نامگذاری
کنند تا با اقبال عمومی مواجه شوند. اما اگر این مسائل به طور مکرر در
رسانه ها مطرح و مشخص شود امروز با 30 سال گذشته فرق کرده و کیفیت کالاها
بالاتر رفته است و با آن روزگار قابل مقایسه نیست، به تدریج شاهد بالا رفتن
سطح رقابت میان تولیدکنندگان داخلی و خارجی، افزایش سطح کیفی کالاهای
داخلی و کم رنگ شدن جلوه و شکوه محصولات خارجی خواهیم بود.
گام دوم آگاهی بخشی مردم و تحریک عِرق ملی مردم میباشد در واقع ما با خرید کالاهای خارجی، فرصت شغلی را از فرزندان، پدران، برادران، خواهران و جوانان خود گرفته ایم و اما با حمایت تولید داخلی، بازار کار را برای آنها فراهم کرده و به این ترتیب از ایشان حمایت کرده ایم. اگر توجه کنیم پول و هزینه ای که صرف خرید کالاهای خارجی می کنیم، به اصطلاح به جیب چه افرادی می رود – افرادی که سنخیتی با ما ندارند – به لحاظ فرهنگی نیز توانسته ایم گام موثری در راستای تحقق اقتصاد مقاومتی و حمایت از تولید داخلی برداشته باشیم. قطعا با مصرف کالای داخلی در حقیقت اشتغال ایجاد کرده و نیروی کار ما از فواید این چرخه اقتصادی و جابه جایی پولی بهره مند می شوند.
وقتی کالای داخلی خریداری می کنیم، به ویژه در حوزه هایی که با فرهنگ داخلی نیز آمیخته است، - مانند پوشاک- کالای داخلی ما در واقع تبلیغ فرهنگ ملی نیز می کند و به این ترتیب اشخاص به ویژه جوانان، به نوعی مصونیت فرهنگی نیز در برابر بیگانگان دست می یابند و در حقیقت از آسیب هایی که از خارج ممکن است وارد شود، به نوعی جلوگیری به عمل می آید. برای تحقق این موضوع، نخست تولید کننده باید کالای مرغوب و مناسبی به بازار عرضه کند و اگر با کیفیت بخشیدن به کار خود، موجب جلب اعتماد به مشتری داخلی شود، هرگز افراد جامعه به سوی خرید کالای خارجی گرایش پیدا نمی کنند، همان طور که امروز با وجود فرش مرغوب ایرانی، کسی به سراغ خرید فرش خارجی نمی رود. برای فرهنگ سازی در این زمینه، دستگاه های تبلیغی ما باید به مخاطب نشان دهند که استفاده از تولیدات داخلی تا کجاها می تواند بر سبک زندگی افراد تاثیر بگذارد، وقتی کالایی در داخل تولید و از آن استقبال شود، برکات عمده ای خواهد داشت از جمله پول سازی و اشتغال سازی برای جوانان. اقتصاد مقاومتی، در واقع مقاوم سازی اقتصادی است و اولین حوزه مقاوم سازی، تولید ملی است که برای این وقوع این رویداد، از یک سو باید مقابل رقبای خارجی سد و محدودیت ایجاد کرد و هم به تولید داخلی میدان داد. به عبارت دیگر تولید ملی با حمایت هایی که تحت عنوان کاهش هزینه های تولید داخلی است، تلاش برای ارتقای کیفیت بر اساس موسسه های استاندارد؛ بنابراین، در کنار این بحث، رقبای تولید ملی، واردات هستند باید که باید در فضای محدود کننده، ممنوعیت، سهمیه بندی و ... قرار گیرند.
حرف آخر:
گاهی در مسأله اقتصاد مقاومتی، منابع اسلامی در زمینه مقاومت مورد بررسی قرار میگیرد و عنوان کلی موضوع مطرح میشود که در جای خود خوب است. گاهی از مرحله کلی یک پله پایینتر آمده و به عناوین تحت مسأله اقتصاد مقاومتی همانند قناعت، زهد، پرهیز از اسراف و تبذیر توجه میشود، در این صورت موضوع کلی کوچکتر شده و بر روی عناوین ملموس و محسوس میرود و از منابع اسلامی برای این موضوعات کمک گرفته میشود. گاهی نیز از مرحله فراتر رفته و مصادیق اقتصاد مقاومتی تعیین میشود به عنوان مثال کارهای قناعت، زهد و اسراف به صورت مصداقی مورد معرفی قرار میگیرد، مسألهای که امروزه به آن احتیاج داریم هر سه مرحله است اما باید از عنوان کلی خارج شده و به مصادیق بپردازیم، در این صورت است که برنامهها کاربردی و عملی میشود.
میتوان در زمینه مصداقی اقتصاد
مقاومتی فعالیت تبلیغاتی انجام داد و مردم را آگاه کرد در تعلیمات و روایات
اسلامی مصادیق بسیاری وجود دارد که میتواند انسان را به سوی زندگی خالی
از تشریفات سوق دهد و در شرایط سخت و بحرانی زندگی قابل قبول شود. وظیفه
دستگاهها در عرصه اقتصاد مقاومتی باید مشخص شود وظایف ادارات، مؤسسات
صنعتی، بازارها و خانوادهها باید به صورت مصداقی تعیین شود، از همین رو
باید از کلیگویی خارج شده و به صورت جزئی وظایف را مشخص کرد. چه بسا
بودجههایی که تصویب شده است اما به وسیله صرفهجویی میتوان آن بودجه را
در راستای اقتصاد مقاومتی حرکت داد، نباید گفت بودجه تصویب شده و دیگر
نمیتوان کاری کرد و حتما باید مصرف شود، تصویب بودجه به معنای وجوب خرج
نیست؛ تصویب بودجه معنای جواز دارد.
اقتصاد مقاومتی باید در خانوادهها و در کارخانجات فرهنگ سازی شود نباید روشهای غربی در کارخانهها دنبال شده و پولها صرف بسته بندیهای پر زرق و برق و تجملاتی شود؛ اگر مسائل مصداقی مطرح شود میتوان آیین نامهای بسیار وسیع به مراکز گوناگون ارائه کرد. همه مسائل اقتصاد مقاومتی نباید بر روی حذف کردن اضافات برود، بخشی از فعالیتهای مهم در اقتصاد مقاومتی تولید است؛ مسأله تولید بیشتر و بهتر از مصادیق اقتصاد مقاومتی است، اگر کیفیت اجناس بالا باشد یک دستگاه صنعتی به جای دوماه، چندسال کار میکند بالابردن کیفیت اجناس، افزایش تولید و بی نیازی از خارج از فعالیتهای مهم اقتصاد مقاومتی است متأسفانه در بسیاری از سخنرانیها و بحثها کلیگویی مطرح است، اقتصاد مقاومتی باید در مسیر زندگی و به صورت کاربردی بیان شود. هر تشکیلاتی باید وظیفه خود را در مسأله اقتصاد مقاومتی بداند ه عنوان مثال باید تبلیغات و تشریفات انتخابات کشور مورد بررسی قرار گرفته و تبلیغات غیر ضروری حذف شود، توجه به اقتصاد مقاومتی تولید ثروت و صرفهجویی در برنامه است.